برینی دوز ۱۸ مورد را گزارش میدهد که والدین در آن موارد رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهند.
پدر و مادر اولین موجوداتی هستند که ما در بدو پا گذاشتن به این جهان انها را میبینیم و همچنین مهمترین راهنمای ما در زندگیمان هستند. پایه ریزی هر انچه که در اینده به آن تبدیل میشویم، توسط والدین ما ریخته شده است.پدر و مادر بودن یک کار سخت و پیچیده و یک مسولیت بزرگ است. و از آنجا که هیچ پدر و مادری در انجام مسوولیتهایش کامل نیست پس سعی میکند به انچه به نظرش درست به نظر میرسد پناه ببرد.موارد خاصی هستند که والدین عالی عملکرد متفاوتی در ان زمینه ها دارند.بیایید بررسی کنیم که ان موارد چه هستند.
بچه هایی که والدینشان با هم ارتباط مناسبی نداشتند،زمانی که به سن ازدواج برسند معمولا طلاق میگیرند.محققان در زمینه روابط خانواده دریافتند بچه هایی که در خانواده تک والدی – فقط با پدر یا مادر- بزرگ شده اند در واقع نسبت به بچه هایی که در خانواده ای با حضور هر دوی والدینی که مدام با یکدیگر نزاع و درگیری داشتند، عملکرد بهتری داشتند. والدین عالی اغلب میدانند که مهم نیست چه چیزی بین انها میگذرد انچه مهم است فقط پرورش فرزندانی شاد و با مهارت ارتباطی قوی است.
مطالعات فراوان نشان داده اند که بچه ها به اغوش گرم و عشق پدر و مادر وابسته هستند.کودکی که عشق را احساس میکند، عزت نفس بیشتری دارد..یک نوازش نرم یا یک بغل گرم به کودک میفهماند که چقدر والدینش مایل به اظهار عشق فیزیکی خود به او هستند.این رفتار همچنین احتمال پرخاشگری و و غیر اجتماعی بودن و دیگر مشکلات رفتاری را در کودک کمتر میکند.همچنین در دوران نوجوانی هم بچه ها نیاز به این ابراز عشق فیزیکی والدین و در اغوش گرفتن انها دارند و به شنیدن کلمات حمایت گر و همدلی نیز نیاز دارند و والدین عالی این را میدانند.
بچه ها در خانواده مسوولیتهای متفاوتی دارند و ممکن است به نظر برسد که بعضی از انها نیاز به زمان کمتری برای گذراندن با والدین دارند اما باید توجه داشت که کیفیت زمانی که برای بچه ها صرف میکنید بسیار مهم است،کارهایی که با بچه ها میتوان انجام داد شامل هر چیزی میشود از جمله :ورزش، اشپزی،و کارهای روزمره و … هیچ راهی بهتر ازاین برای نشان دادن عشق والدین در روزهایی که درگیر کار و زندگی هستند، وجود ندارد.و والدین خوب سعی میکنند مطمۀن شوند که ارتباطی کافی و مستمر با فرزندانشان دارند.
همه ما میخواهیم شنیده شویم و میخواهیم بدانیم که برای فرزندانمان مهم هستیم.وقتی بچه ای احساس میکند که والدینش او را میشنوند ، والدین فرصت این را پیدا میکنند که به فرزندشان نشان بدهند او برایشان مهم است و به همین ترتیب والدین هم برای ان کودک مهم میشوند. و این والدین بدون توجه به سن و سال فرزندشان با او همواره صحبت میکنند.والدین عالی همواره اطمینان حاصل میکنند که وقتی را برای شنیدن حرف فرزندانشان اختصاص میدهند تا افکار، ترسها و نگرانیهای انها را بشناسند.اگاهی از افکار بچه ها به انها کمک میکند که در رشد اعتماد به نفس کودکان کمکشان کنند زیرا انها بعدها در جامعه با چالشها و موقعیتهای پر از ریسک مواجه میشوند.
طبیعتا والدین میخواهند فرزندانشان پیشرفت کنند و ممکن است انها را به سمتی خاص هل بدهند یا تهدیدشان کنند تا مجاب شوند که سازی خاص را بنوازند یا در ورزشی خاص به مقام برتر دست یابند، اما والدین عالی میدانند که پدر یا مادر ببر صفت بودن باعث نمیشود که بچه ها بیشتر از زمانی که تحت حمایت و حفاظت ارام والدین در موقع نیازهستند، پیشرفت کنند.
برخی والدین اجازه میدند که محوریت زندگیشان بچه ها باشند. اما بچه هایی که به خانواده دیکته میکنند که همه خانواده باید برای شام فلان غذا را بخورند یا به فلان صورت تعطیلات اخر هفته خود را بگذرانند،قدرتی فراتر از حد نیاز دارند. کودکانی که فکر میکنند مرکز دنیا هستند با خود برتر بینی بزرگ میشوند و اما والدین عالی طوری به فرزندانشان قدرت میبخشند که به دور از این خصلت در زمانهای مورد نیاز انتخابهای درست داشته باشند. و به انها می اموزند که به چیزی که از دنیا میخواهند تمرکز کنند نه انچه که دنیا به انها بدهکار است.
تنبیه در واقع تحمیل سختی برای انجام کاری خطاست اما نظم و ترتیب این است که به بچه یاد بدهیم چطور در اینده کار را به شیوه بهتری انجام دهد.و هنگامی که والدین عالی به نتایج می اندیشند هدف نهایی شان اموزش بچه ها برای داشتن انضباط شخصی مورد نیاز برای داشتن انتخابهای بهتر است.
.برخی بچه ها برای انجام فعالیتهای جدید هیچ مشکلیی ندارند در حالیکه برخی دیگر از عهده کارهای جدید برنمی ایند.بسیاری از کودکان از انجام کارهای جدید اجتناب میکنند و ریسک نمیکنند . فکر میکنند انجام یک چیز جدید منتهی به از دست دادن یک سری فرصتها و نتایج منفی در اینده شان میشود.اما والدین عالی فرزندانشان را تشویق میکنند تا چیزهایی را تجربه کنند که انها را از محدوده اسایش خود خارج میکند، و انها مطمین هستند که با یک دلیل صحیح فرزندانشان را به سمت تجربه ای جدید سوق میدهند و میخواهند فرزندانشان خود واقعی شان باشند.
این والدین میتوانند استعدادهای فرزندانشان را با دادن فرصت کشف قلمرو توانایی هایشان بفهمند . انها همچنین به علایق و توانمندیهای فرزندانشان توجه میکنند.بچه ها همچون اسنجی هستند که بازخوردها و رفتارهای اطرافیان را جذب میکنند. وقتی که میبینند به تواناییهایشان توجه و علاقه نشان داده میشود، هیچ محدودیتی برای خود نمیبینند و نهایت توانشان را به کار میگیرند تا بهترین شوند.والدین عالی فرزندانشان تشویق کرده و به انها انگیزه میدهند تا عزت نفس و اعتماد به نفسشان در زمینه استعدادشان بالا برود . و برای فرزندانشان محیط مناسبی جهت رشد و ابراز وجود ازادانه مهیا میکنند.
. یکی از مهمترین مهارتها که والدین به بچه ها امزش میدهند مهارتهای اجتماعی است.این مساله روی تمام روابط اینده شان تاثیر میگذارد از دوستیهای ساده گرفته تا روابط رمانتیک و روابط کاری.کودکان اجتماعی ، بزرگسالانی خوشحال و موفق و با هوش خواهند بود. یک تحقیق که بیست سال طول کشید به این نتیجه رسید که والدینی که به فرزندانشان نحوه برقراری ارتباط با دیگران را می اموزند در واقع به انها کمک میکنند که مهارتهای مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک بزرگسال توانمند را داشته باشند. در واقع این تحقیق نشان داد که کودکان اجتماعی چهار برابر بیشتر از بقیه احتمال دستیابی به یک مدرک دانشگاهی معتبر در بیست و پنج سالگی را دارند.
والدین به فرزندانشان می اموزند که مسوولیت اشتباهشان را بپذیرند و عذر خواهی کنند و ان را جبران کنند.و این والدین میدانند که انها هم گاهی ممکن است مرتکب اشتباه بشوند و از ان درس بگیرند و به فرزندانشان هم یاد میدهند که مسوولیت کارشان را بپذیرند.
مسوولیت واگذار کردن به بچه ها بر ارزش انها می افزاید و انها خواهند فهمبد که اگر کارشان را خوب انجام دهند، پاداش دریافت میکنند و این پاداش دریافت پول ماهانه و چیزی شبیه ان نیست بلکه در اصل پاداش انها این است که یاد میگیرند که مراقب انچه که متعلق به انهاست، باشند.بچه ها لازم است قدر چیزهایی که دارند را بدانند و خانه اولین جاییست که به فرزندان مسوولیتی واگذار میشود و از انها میخواهند که پیگیر وظایف خود باشند و به این ترتیب بچه ها درس میگیرند.
بچه ها از عملکرد والدینشان درس میگیرند نه از صحبتهای انها. گاهی والدین از روی نا اگاهی الگوی رفتارهای ناصحیح برای فرزندانشان هستند مثلا پدری که تمام بعد از ظهرش را به تماشای تلویزیون میگذراند از دختر چهارده ساله اش میخواهد که بیشتر کتاب بخواند.والدین عالی سعی میکنند نه تنها بوسیله برقراری ارتباط مستقیم با فرزندان بلکه از طریق الگوهای رفتاری نمونه ای عالی برای فرزندانشان باشند.انها در داخل خانواده و در دنیای خارج از منزل هر روز از این فرصت استفاده میکنند که تجربیات جدید را به فرزندانشان بیاموزند تا یاد بگیرند که چطور رفتاری مناسب داشته باشند.
طرز فکر مبنی بر رشد به این نظریه پایبند است که هوش و شخصیت مشخصه های ثابتی نیستند. و اگر چه در بدو تولد شما دارای این مشخصه ها هستید اما این ایتم ها بر اثر تلاش و کوشش میتوانند با گذشت زمان رشد یافته و تغییر کنند. پتانسیل هیچ کس میزان ثابتی نیست زیرا شما نمیدانید که از لحاظ احساسی چه چیزهایی را در گذر سالها تلاش و سخت کوشی بدست خواهید اورد . تفکر مبنی بر رشد والدین در مورد فرزندانشان باعث میشود که از انها حمایت کرده و فرصت پیشرفت را برایشان مهیا سازند. والدین عالی فرزاندانشان را تشویق به پیشرفت میکنند و در عین حال به انها اجازه شکست را هم میدهند تا از ان درس بگیرند و هیچ گاه به پتانسیل فرزندانشان شک ندارند.
والدین عالی سرمایه گذاری بزرگی روی تحصیل فرزندانشان میکنند. کودکی که میداند والدینش بخشی از تحصیل او هستند، تمایل به سختکوشی بیشتر دارد و زمانی که والدین به فرزندانشان کمک میکنند تا این مساله را درک کند، محرک مثبتی برای او میباشند. انها زمانی هایی را با هم بعنوان خانواده میگذرانند.کودکان نیاز دارند بدانند واحساس کنند که به تحصیلات و اینده انها اهمیت میدهند.
پایه موفقیت آزمون و خطا در چالشهاست.والدین عالی میدانند که بسیار حیاتی است تا به کودکانشان بیاموزند که آنها میتوانند سخت کار کنند و موفق شوند و انها همچنین اهمیت دادن پاداش به کودکانشان زمانی که کاری در خانه یا مدرسه انجام میدهند را میدانند . اعتماد به نفس بچه ها زمانی افزایش پیدا میکند که میدانند والدینشان کاملا برای انچه که انجام میدهند ، حمایتشان میکنند .پرورش یک کودک با اعتماد به نفس که برای خود ارزش قایل است به معنی واقع گرا بودن و درک نقاط قوت و ضعف بچه هاست. کودکان باید یاد بگیرند که همیشه همه چیز خوب پیش نمیرود و انها قرار نیست که همیشه برنده باشند.اما با تلاش و سختکوشی میتوانند به هر هدفی که میخواهند دست یابند.
والدین عالی سعی نمیکنند که انتظارات غیرعادی و نامناسب خود را به کودکانشان تحمیل کنند، انها فرزندانشان را تشویق میکنند که همواره پیرو قلیشان باشند حتی اگر به نظر دیگران بی معنی و کم ارزش باشد.. والدین عالی پیوسته به فرزندانشان یاداور میشوند که هر یک از ما در زندگی در راه مخصوص خودش قدم برمیدارد. و انها نه تنها با رفتن در راه خودشان همواره به یاد دارند که چه کسی هستند و از کجا امده اند بلکه میدانند به کجا خواهند رفت.
والدین عالی درک مینند که مراقبت از رفتارهای شخصی شان یک فاکتور محافظتی مهم در پرورش کودکان سالم است.والدینی که استرس خود به شیوه ای مطلوب مدیریت میکنند راحتتر و بافکر تر خواهند بود و در عین حال به کودکانشان می اموزند که چطور احساساتشان را به شیوه ای سالم مدیریت کنند.
پدر و مادری سفری است که نیاز به صبر زیاد و درک بالا دارد.برخی والدین تکنیکهای پدر و مادری این کتاب را دنبال میکنند و برخی به غریزه های خود اعتماد میکنند تا بتوانند تصمیم گیری کرده و رفتارهای کودکانشان را کنترل کنند و این در حالیست که وظیفه پدر مادری بر اساس رفتارهای کودکان تغییر میکند.
این تحقیق همچنان ادامه دارد. شما فکر میکنید چه موارد دیگری را میتوانید اضافه کنید که والدین عالی انجام میدهند؟